احتجاج امام علي(ع) به غدير
احتجاج امام علي(ع) به غدير
احتجاج امام علي(ع) به غدير
يکي از شبهاتي که نزد برخي جلوه نموده اين است که اگر ماجراي غدير واقعيت داشته و روايت غدير صحيح است، چرا در احتجاجات حضرت امير(علیه السّلام) اشاره اي به اين موضوع يافت نميشود؟ زيرا مسلماً اوّلين کسي که ميبايست آن را مستمسک قرار دهد و براي دفاع از ولايت و حقانيت جانشيني حضرت علي(علیه السلام) از آن بهره ميبرد، خود آن حضرت بود.
علامه سيد جعفر مرتضي عاملي، در سي و دومين جلد از کتاب گرانسنگ خود: «الصحيح من سيرة النبي الاعظم(صلی الله علیه وآله)»، به طور مفصل (از صفحه 66 تا 105) درباره اين موضوع، صحبت نمودهاند که در اينجا چکيده اي از آن را تقديم خوانندگان عزيز موعود ميکنيم. اميد که مايه جلب رضايت مولايمان حضرت صاحب الامر(علیه السلام) را فراهم آورد.
منظور از احتجاج، تأييد گرفتن از شاهدان يا مطّلعان از يک ماجرا با گواه قرار دادن خداوند است که مثلاً شما را به خدا قسم ميدهم که آيا شما در فلان مکان، شاهد بهمان ماجرا نبوديد يا فلان مطلب خاص را نشنيديد يا از آن اطلاع نداريد؟
در پاسخ به پرسش طرحشده، ذکر چند نکته ضروري است:
1. با توجه به منابع موجود، اکثر قريب به اتفاق علماي سني به اين حديث تصريح نمودهاند. وقتي همه از اين حديث مطلع باشند و دهها هزار نفر در روز غدير آن را از پيامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) شنيده باشند ديگر چه نيازي به احتجاج است. زماني براي اثبات مدعا افراد متوسل به احتجاج ميشوند که برخي از مطلبي باخبر باشند و برخي ديگر از آن بياطلاع. در چنين شرايطي از تأييد افراد با اطلاع براي مجاب کردن دسته بي اطلاع استفاده ميشود. در حالي هزاران تن از افراد مسلح بني اسلم آن فجايع پس از سقيفه را به بارآوردند و بعضي به پيامبر(صلی الله علیه وآله) به ناروا گفتند در بستر بيماري هذيان ميگويد که همگي هفتاد روز پيش از، از دست دادن رسول خدا(صلی الله علیه وآله)، در روز غدير پس از شنيدن صحبتهاي آن حضرت با اميرالمؤمنين(علیه السلام) بيعت کرده بودند.
2. اينکه در منابع تاريخي صحبت از احتجاجات اميرالمؤمنين(علیه السلام) و حضرت زهرا(سلام الله علیها) به ميان نيامده هرگز دليل اين اين نيست که واقعاً ايشان هيچگاه به اين موضوع احتجاج نکرده باشند و اين موضوع در تاريخ اتفاق نيفتاده باشد؛ به خصوص که همگي از دشمني با حضرت امير(علیه السلام) در طول تاريخ و خصوصاً مورخان متاثر از باورهاي مذهبي و فرقه اي اطلاع داريم. طبيعي است که هر آنچه در راستاي احقاق حق ايشان ميتواند مورد استفاده و تمسک قرار گيرد از مجموعه منابع و آثار حذف و طرد شود. اقرار اهل سنت به اين موضوع تمام پايههاي عقيدتي و مستندات تاريخي آنان را سست ميکند و از همينرو بسيار طبيعي است از نقل مطالبي که حقانيت ولايت علوي را ثابت ميکنند طفره بروند. جالب است بدانيم که زهري، محدث معروف شام تصريح کرده که فضائلي از علي(علیه السلام) ميدانم که اگر برزبان بياورم حتماً مرا خواهند کشت؛
3. حقانيت غدير و روايت غدير تنها با احتجاج ثابت نميشود و احتجاج نکردن دليل بطلان موضوع نيست؛ آن دسته از اهل سنت که غير اين را ادعا کردهاند خود بايد براي اثبات مدعايشان دليل بياورند، به خصوص که دلايل مخالفان آنان از استحکام و قوت بيشتري برخوردار است؛
4. موارد متعددي را در منابع شيعي و سني ميتوان يافت که به احتجاجات اميرالمؤمنين(علیه السلام) و حضرت زهرا(سلام الله علیها) اشاره شده است که اين نيز يکي ديگر از دلايل اثبات غدير است؛ از آن جمله ميتوان به موارد ذيل اشاره کرد:
2. در روز شورا (براي انتخاب جانشين خليفه دوم): در اينجا حضرت امير(علیه السلام) به عبارات خطبه نبوي(صلی الله علیه وآله) در غدير (من کنت مولاه...) اشاره نمودند.
3. در دوره خلافت عثمان: روزي در حضور بيش از دويست نفر به روز غدير و نداي نبوي(صلی الله علیه وآله) به ولايت علوي احتجاج کردند.
4. در کوفه (پس از سال 35 هجري): اين احتجاج پس از اتهام به آن حضرت مبني بر مقدم داشتن ديگران بر رسول خدا(صلی الله علیه وآله) انجام شده که اکثر حاضران و بنا بر برخي نقلها به استثناي تنها سه نفر، همگي شهادت دادند که در غدير بودهاند و آن خطبه را در اثبات خلافت علوي شنيدهاند.
5. به هنگام خروج از قصر: عده اي سوار به آن حضرت با عبارت «السلام عليک يا مولانا و رحمـة الله و برکاته» سلام کردند و ايشان با استناد و احتجاج به ماجراي غدير و تأييد سيزده يا دوازده صحابي حاضر در جمع، بر اين عبارت صحه گذاشتند.
6. در جنگ جمل و به هنگام گفتوگو و احتجاج با طلحه.
7. در جنگ صفين در حضور دوازده تن از بازماندگان جنگ بدر.
8. احتجاج حضرت زهرا(سلام الله علیها) با غاصبان حقشان.
همچنين امام حسن(علیه السلام) پس از صلح اجباري با معاويه و نيز سيدالشهدا(علیه السلام) در خطبه خود در منا، متذکر غدير شده و بدان احتجاج نمودهاند.
1. عبدالله بن جعفر(همسر حضرت زينب کبري(سلام الله علیها)) با معاويه،
2. عمروبن عاص همداني،
3. عمرو عاص با معاويه،
4. عمارياسر با عمرو بن عاص،
5. اصبغ بن نباته در مجلس معاويه،
6. جواني با ابوهريره در مسجد کوفه،
7. مردي با زيد بن ارقم،
8. شخصي عراقي با جابر بن عبدالله انصاري که ذهبي حديث را حسن و به شدت عالي با متني متواتر خوانده است،
9. قيس بن سعد با معاويه،
10. دارميه حجونيه با معاويه،
11. عمرو اودي با جمعيتي که به اميرالمؤمنين(علیه السلام) دشنام ميدادند،
12. استشهاد عمر بن عبدالعزيز به حديث غدير،
13. استشهاد زريق غلام امير المؤمنين(علیه السلام) براي عمرو بن عبدالعزيز،
14. احتجاج مأمون به حديث غدير در بین فقهايي که اسحاق بن ابراهيم و يحيي بن اکثم در ميان آنان بودهاند.
لازم به ذکر است در نسخههاي اخير برخي کتابها مانند «المعارف» ابن قتيبه دينوري و نيز «تاريخ يعقوبي» برخي از عبارات فوق حذف يا تحريف شدهاند.
منبع: ماهنامه موعود شماره 94
/س
اشاره:
علامه سيد جعفر مرتضي عاملي، در سي و دومين جلد از کتاب گرانسنگ خود: «الصحيح من سيرة النبي الاعظم(صلی الله علیه وآله)»، به طور مفصل (از صفحه 66 تا 105) درباره اين موضوع، صحبت نمودهاند که در اينجا چکيده اي از آن را تقديم خوانندگان عزيز موعود ميکنيم. اميد که مايه جلب رضايت مولايمان حضرت صاحب الامر(علیه السلام) را فراهم آورد.
منظور از احتجاج، تأييد گرفتن از شاهدان يا مطّلعان از يک ماجرا با گواه قرار دادن خداوند است که مثلاً شما را به خدا قسم ميدهم که آيا شما در فلان مکان، شاهد بهمان ماجرا نبوديد يا فلان مطلب خاص را نشنيديد يا از آن اطلاع نداريد؟
در پاسخ به پرسش طرحشده، ذکر چند نکته ضروري است:
1. با توجه به منابع موجود، اکثر قريب به اتفاق علماي سني به اين حديث تصريح نمودهاند. وقتي همه از اين حديث مطلع باشند و دهها هزار نفر در روز غدير آن را از پيامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) شنيده باشند ديگر چه نيازي به احتجاج است. زماني براي اثبات مدعا افراد متوسل به احتجاج ميشوند که برخي از مطلبي باخبر باشند و برخي ديگر از آن بياطلاع. در چنين شرايطي از تأييد افراد با اطلاع براي مجاب کردن دسته بي اطلاع استفاده ميشود. در حالي هزاران تن از افراد مسلح بني اسلم آن فجايع پس از سقيفه را به بارآوردند و بعضي به پيامبر(صلی الله علیه وآله) به ناروا گفتند در بستر بيماري هذيان ميگويد که همگي هفتاد روز پيش از، از دست دادن رسول خدا(صلی الله علیه وآله)، در روز غدير پس از شنيدن صحبتهاي آن حضرت با اميرالمؤمنين(علیه السلام) بيعت کرده بودند.
2. اينکه در منابع تاريخي صحبت از احتجاجات اميرالمؤمنين(علیه السلام) و حضرت زهرا(سلام الله علیها) به ميان نيامده هرگز دليل اين اين نيست که واقعاً ايشان هيچگاه به اين موضوع احتجاج نکرده باشند و اين موضوع در تاريخ اتفاق نيفتاده باشد؛ به خصوص که همگي از دشمني با حضرت امير(علیه السلام) در طول تاريخ و خصوصاً مورخان متاثر از باورهاي مذهبي و فرقه اي اطلاع داريم. طبيعي است که هر آنچه در راستاي احقاق حق ايشان ميتواند مورد استفاده و تمسک قرار گيرد از مجموعه منابع و آثار حذف و طرد شود. اقرار اهل سنت به اين موضوع تمام پايههاي عقيدتي و مستندات تاريخي آنان را سست ميکند و از همينرو بسيار طبيعي است از نقل مطالبي که حقانيت ولايت علوي را ثابت ميکنند طفره بروند. جالب است بدانيم که زهري، محدث معروف شام تصريح کرده که فضائلي از علي(علیه السلام) ميدانم که اگر برزبان بياورم حتماً مرا خواهند کشت؛
3. حقانيت غدير و روايت غدير تنها با احتجاج ثابت نميشود و احتجاج نکردن دليل بطلان موضوع نيست؛ آن دسته از اهل سنت که غير اين را ادعا کردهاند خود بايد براي اثبات مدعايشان دليل بياورند، به خصوص که دلايل مخالفان آنان از استحکام و قوت بيشتري برخوردار است؛
4. موارد متعددي را در منابع شيعي و سني ميتوان يافت که به احتجاجات اميرالمؤمنين(علیه السلام) و حضرت زهرا(سلام الله علیها) اشاره شده است که اين نيز يکي ديگر از دلايل اثبات غدير است؛ از آن جمله ميتوان به موارد ذيل اشاره کرد:
احتجاجات اميرالمؤمنين(علیه السلام) و حضرت زهرا(سلام الله علیها) به حديث و ماجراي غدير
2. در روز شورا (براي انتخاب جانشين خليفه دوم): در اينجا حضرت امير(علیه السلام) به عبارات خطبه نبوي(صلی الله علیه وآله) در غدير (من کنت مولاه...) اشاره نمودند.
3. در دوره خلافت عثمان: روزي در حضور بيش از دويست نفر به روز غدير و نداي نبوي(صلی الله علیه وآله) به ولايت علوي احتجاج کردند.
4. در کوفه (پس از سال 35 هجري): اين احتجاج پس از اتهام به آن حضرت مبني بر مقدم داشتن ديگران بر رسول خدا(صلی الله علیه وآله) انجام شده که اکثر حاضران و بنا بر برخي نقلها به استثناي تنها سه نفر، همگي شهادت دادند که در غدير بودهاند و آن خطبه را در اثبات خلافت علوي شنيدهاند.
5. به هنگام خروج از قصر: عده اي سوار به آن حضرت با عبارت «السلام عليک يا مولانا و رحمـة الله و برکاته» سلام کردند و ايشان با استناد و احتجاج به ماجراي غدير و تأييد سيزده يا دوازده صحابي حاضر در جمع، بر اين عبارت صحه گذاشتند.
6. در جنگ جمل و به هنگام گفتوگو و احتجاج با طلحه.
7. در جنگ صفين در حضور دوازده تن از بازماندگان جنگ بدر.
8. احتجاج حضرت زهرا(سلام الله علیها) با غاصبان حقشان.
همچنين امام حسن(علیه السلام) پس از صلح اجباري با معاويه و نيز سيدالشهدا(علیه السلام) در خطبه خود در منا، متذکر غدير شده و بدان احتجاج نمودهاند.
احتجاج و استشهاد ديگران به حديث و ماجراي غدير
1. عبدالله بن جعفر(همسر حضرت زينب کبري(سلام الله علیها)) با معاويه،
2. عمروبن عاص همداني،
3. عمرو عاص با معاويه،
4. عمارياسر با عمرو بن عاص،
5. اصبغ بن نباته در مجلس معاويه،
6. جواني با ابوهريره در مسجد کوفه،
7. مردي با زيد بن ارقم،
8. شخصي عراقي با جابر بن عبدالله انصاري که ذهبي حديث را حسن و به شدت عالي با متني متواتر خوانده است،
9. قيس بن سعد با معاويه،
10. دارميه حجونيه با معاويه،
11. عمرو اودي با جمعيتي که به اميرالمؤمنين(علیه السلام) دشنام ميدادند،
12. استشهاد عمر بن عبدالعزيز به حديث غدير،
13. استشهاد زريق غلام امير المؤمنين(علیه السلام) براي عمرو بن عبدالعزيز،
14. احتجاج مأمون به حديث غدير در بین فقهايي که اسحاق بن ابراهيم و يحيي بن اکثم در ميان آنان بودهاند.
لازم به ذکر است در نسخههاي اخير برخي کتابها مانند «المعارف» ابن قتيبه دينوري و نيز «تاريخ يعقوبي» برخي از عبارات فوق حذف يا تحريف شدهاند.
منبع: ماهنامه موعود شماره 94
/س
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}